سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت
سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

توضیحات ندارد.

دوست


خوش ب حالشون

منم یه دوست می خوام برام کتاب بخونه

از همینا

[دلم یک دوست میخواهد...تمام وقت!]




.
.
.


بهدس منم یه چنتا علوسک همین شکلی می خوام براشون شب قصه بگم
وای خدا من این دختره رو بخولم!
[خوش ب حال بچه و صداقت قیمتی شون]





بهدش میام برای این یکی یه دوست پیدا می کنم تهنا نباشه

[ولی چقدر فضاش خلوته و تنهاییش  قشنگه]

راه فرار

سعی کن با همه چیز کنار بیایی !

فرار نکن

زمین به شکل احمقانه ای گـِـرد است !

 

از : رسول یونان

شاخک های سوسکی

چقدر زندگی سخته

کاش ما آدم ها ب جز زبونمون دو تا شاخک بلند سوسکی هم داشتیم که راحت خیلی راحت همه ی حرفایی ک

*به جمله بندی نیاز داره و

*کلی باید مِن مِن کنی تا بگیشون

و* تازه اخر بارهم سوءتفاهم برداشت میشه


این شاخک هامونو تکون می دادیم و بعد همه ی اون چیزی که تو دلمونه"عشق یا نفرت"

منتقل می کردیم



بجای این همه سکوت...................................................................................

آیا؟

اگر بخواهم این سوال را از خودم را بپرسم ک [آیا من ارزش دارم؟] تنها
می توانم بگویم وقت هایی ک در بین آدمها نیستم، وخودم و خدا...بله_این حس
را دارم،چون حداقل یک چیزی می دانسته ک اینقدرگِل و وقت و دمیدن روح و
انتخاب صورت و چبزهای دیگر صرفم کرده است...
وگرنه مطمئنا یک اسب می شدم...یا پنگوئن،شایدم هم اردک-انسان شدن را توبه!