شعر از دکتر شریعتی

(حقیقت زیبا)

آدمی زاد هر چه انسان تر می شود

چشم به راه تر می شود.

این حقیقت زیبایی است که همواره می درخشد.

آنچه که می بینیم و نیست!

سلام

قسمت دوم

درباره ے ظاهر و درون داشتیم بحث می کردیم...بچه ها ے عزیزم!

من یک تجربه ے شخصی دارم که مے تونم در این مورد قضاوت کنم...

من با همه جورآدمے دوست بودم و رابطه داشتم...از اون بد حجاب هاش بگیر تا محجّبه!

و پسر هم با بدترین شون آشنایے داشتم تا بهترین!منظور فقط ظاهر هست....

نتیجه گیرے کلے: اونایے که خیلے با حجاب نیستن دل هاشون پاکتره!و صادق تر هستن...و همین طورپسرها!

البته نباید غافل بشیم که:1- همه جور آدمے هست:هم دختر با حجاب خیلے خوووووب هست هم پسر مذهبے خیلے خوووب!

یعنے افرادے که نه تنها ظاهرشون درسته بلکه اخلاق و رفتارشون هم طورے هست که همه ازشون راضےهستن و در باطن هم مثل ظاهرشون همون جور درست و باعقیده و پاک هستن...

(که این گونه افراد بسیار کم یاب هستن)

2-دختر و پسرهایے که فقط ظاهر مذهبے دارن...همین!...اما خدا میدونه که پشت اون چهره ے به ظاهر معصوم شون چه خبره؟!؟!؟!بخصوص اون پسر ریشوها! اه اه اه....(این گونه افراد بسیار زیاد هستن)

3-افرادے که ظاهرشون از گروه های بالایی متفاوته:یعنی آرایش می کنن واز اون حالت خ مذهبی خارجن ک کم و متوسط داره تا خ فشن و عجق و وجق!!!

آدم های خ زیادی می تونن توی این دسته بگنجن..مثلا:دخترے که آرایش لایت و خ ملایم داره یا دختری ک بسیار آرایش فجیعے داره و مانتویی هست...وپسرهم که همون مثال قبلے

:فشن و لباس هاے عجق وجق...

اما این فقط ظاهرشون هست!درون بسیار پاک و روشنی دارن...از غم مردم غصه شون میشه...از شادے دیگران شاد میشن...وهمیشه براے کمک به دیگران آماده اند!

(کم یا زیاد بودن این افراد بستگی ب تشخیص درست ما داره...متوسط هستن به سمت کم!)

4-افرادی که ظاهرشون مثل گروه بالایی هست اما واقعا انسان هاے کثیفے هستن...و واقعا خرابکار!

(تشخیص شون از گروه بالایی خیلی سخته!)

نتیجه گیرے: درسته که از قدیما گفتن:از کوزه همان برون تراود که در اوست...

و مصداق های خیلی زیادی هم داره...اما هرگز نباید از بیرون پی به درون آدمها برد...چه خوب چه بد!

مثلا من1دوستی دارم از گروه 3هست...من خودم ظاهرم جزء گروه 2 هست متاسفانه...یعنی خودم بگم:حال و حوصله ے آرایش کردن ندارم اما موهامو بیرون مے ذارم(نه در اون حد ها)...و توے دانشگاه چادرم رو درمیارم...

آخه چرا؟ وقتی درونم درست نیست مثل گروه اول لباس بپوشم؟...با همین دوستم دیروز داشتیم مے رفتیم یه جایی یه خانمی کنار من نشسته بود یه نگاه به من می کرد یه نگاهی به اون...آخرش طاقت نیاورد گفت:دوستت چه آرایش غلیظی کرده!من سریع گفتم: اما دختر خوبیه!

یهو خودش رو جمع کرد گفت:خُب ظاهرش که خرابه من چه می دونم درونش چیه؟(پس همون بهتر که هیچ وقت قضاوت نکنیم)

[در کل باید ظاهر به باطن نزدیک باشه]

به خودم قول دادم اگه یه روزی آدم شدم برای همیشه حجابم رو رعایت کنم...مثل دخترهای مسلمون که کشورهای اروپایی هستن...از همه لحاظ حجابشون رو رعایت می کنن....

 

آنچه که می بینیم و نیست!

سلام

خوبینـــ ؟ یه مطلبے نوشتم که تقریبا همه روزه باهاش در ارتباطیم...و یه کوئیز روزانه اس!که خودمون از خودمون می گیریمــــــ   !!

داشتم به ظاهر و باطن فکر مے کردم.چه رابطه اے می تونه بین بیرون با درون باشه؟

ما آدم ها چقدر تحت تاثیر درونمون هستیم؟ یعنی همون چیزے که فقط خودمون مے دونیم و خدامون!ونه هیچ کس دیگه ا ے !

همونے که تو وجودمون بهمون  دستور می ده و در اصل خداوند درون...

دقت کردین آدم ها چقدر ذات شون با ظاهرشون فرق داره؟یک آدم هست؛ بسیار تر و تمیز و دُرُس مُرُس!مثلا دختر:موهاش بیرونه و مانتویے هست.وآرایش هم داره...با یک دختر دیگه:معمولے وچادرے با آرایش کمرنگ و لایت!

درون این آدم ها به بیرونشون چه دستوری می ده...نداے وجدانشون چے مے گه بهشون...وقتے سر دو راهے ها قرار مے گیرن...اونم دو راهے اے که یه راهش مے رسه به خدا...وراه دیگش به شیطان...

همه ے ما توے این موقعیت ها قرار گرفتیم...بارها و بارها...وگاهے راه درست رو انتخاب کردیم...گاهے هم راه غلط...

اما چطور میشه فهمید که پوسته ے بیرونیه این آدم هایے ک گفتم نشون دهنده ے ذاتشونه؟ و طرز تفکر؟

مثال بعدے: یک پسر هست ک اصلا فشن نکرده...با یه پیرهن مردونه معمولے و شلوار لے...

یه پسر دیگه:هم موهاش فشنه...هم ابروهاشو نازک کرده...هم لباس هاش عَجَق وَجَقه!

این دو ظاهر متفاوت آیا ممکنه که باطن و ذات یکسانے داشته باشن؟

لطفا تا اینجا که مطلب رو خوندین  نظرات ارزشمندتون رو بذارید...تا ادامه ے بحث مون در پست هاے بعدے...

توهم!

سلام ب روی ماه همگی!

نمی دونم براتون چقدر پیش اومده یا اصلا تا حالا شده ک بخواین از این زمونه فرار کنین برین یه جایی ک هیچی نباشه...یه در و چندتا دیوار..وقتی در رو باز می کنین اولش یه نسیم ملایم می خوره به صورتتون و بعد چشم هاتون رو ک باز می کنین باورتون نمیشه...یه زمین چمن یه برکه ی آب...و دورتر ها کوه های پوشیده از برف و در دامنه هاش یه جنگل خوشگل...

صدای اردکها میاد ک "کواک" کواک کنان دارن شنا می کنن...سرتون می چرخونین می بینین به به عجب آسمون صافی...ولی ابرهای تکه تکه مث پنبه هم جای جای آسمون دیده میشه...صدای پرنده ها...و بوی نم بارون!

وزیباتر اینکه اینجا فقط برای شما ساخته شده...

حتی یک روز حتی یک ساعت هم بشه واقعا یه همچین جایی رفت برای آدم های دل مرده ای از جمله خودم بسی ارزشمنده!

یه جایی شبیه بهشت..اما نه به بزرگی اونجا...ونه بدون هیچ فرشته و آدمیزادی...

"روح انسان همواره محتاج فرصت هایی است که در آن هیچ کس نباشد.دکتر شریعتی"


من و روزهای بی تو بودن

 

خدای من! گلهای آفتابگردان در روزهای ابری بلاتکلیفند مثل من و روزهای بی تو بودن


Dear God! Sunflowers are uncertain in cloudy days, as I am on the days you are not beside me.