۱-چیز بدی نیست جنگ
شکست می خورم
اشغالم میکنی..
۲
آخر به چه درد می خورد
آفتاب اسفند
این که جای پای تو را
آب کرده است
شمس لنگرودی
برق رفته است
کبریت می کشم و شمع را روشن می کنم
مبل و صندلی هستند
میز و دیوار و چیز های دیگر هم
از تو اما فقط یک جای خالی مانده است
جای خالی ِ دستت بر قاشق
جای خالی ِ پایت در کفش
جای خالی ِ حضورت در من
علیرضا روشن
یعنی اینایی ک اینجا زندگی میکنن دیگه چی از دنیا می خوان؟
کاش ما هم صبحا ک از خواب پا می شدیم پنجره رو باز می کردیم یه همچین چیزی می دیدیم!
آدم روحش حال میاد