سلام
تا حالا شده یه مدتی بی شارژ بمونید؟
اگه نشده لطفا ادامه مطلبو نخونین!
من خودم خ بترکونم خ طاقت بیارم یه هفته بی شارژم ک تاحالا بیشتر از 7 روز نشده اونم شارژ ب اندازه تک داشتم اگه کلا شارژم تموم شه ک نتونم حتی بزنگم ب 2 روزم نکشیده!حالا اصلا این حرفا هیچ مهم نیستند...
آدم وقتی شارژ نداره مثل فریادی در پشت شیشه است
مثل کسی ک فریاد بزند با دهان بسته
شاید اصلا نتونید درک کنید ک اصلا هم مهم نیست
فقط دیدید بعضی وقتا توی موقعیت هایی قرار می یرید ک انگار شارژتون تموم شده باشه یهو دهانتون بسته میشه...نه اینکه حرفی برای گفتن نباشه نه!
دهانی برای بازگو کردنش نیست
نمی دونم چرا و چطور این اتفاق می افته اما هیچ خوشایند نیست...
چند عدد تنسان هستن ک دور بر من وجود دارند و من هر بار ک می بینمشون اینطوری میشم...
جادوگرند!
والا!
اینجا چ حس خوبی دارد بهم می دهد
مثل این است ک کلید انداخته ام ب در خانه ی کوچکم ک گاهی به ش سر می زنم
خانه ای ک آن طرف دیگر شهر ساخته ام...
کلید ها را می زنم نور می تابد درون خانه ی کوچک مجازی ام ک ب اندازه ی احساساتم حقیقت دارد...احساسات خ واقعیت دارند و خ بزرگند و من هر چه هم بگویم ک دلم چقدر برای همسایه هایم تنگ می شود کم گفتم...
باید بگویم سکوت را تمرین می کنم.یک حس خنکی به ت میده...مث وقتی ک داری تند تند حرف می زنی بعد یهو سکوت می کنی بین حرفات تا نفس بگیری تا بتوانی بقیه اش را بگویی من الآن کمی نزدیک تر ب همان آن طرف بقیه هستم...
لینک نوشت : برای دوستانی ک تمایلی ندارند ما را لینک کنند اما در جعبه لینک شان حضور داریم باید بگویم ک راحت باشند حذف مان کنند....حذفشان نخواهیم کرد....حداقل تا اطلاع ثانوی
چقدر دلم یکهو گرفت
حوصله ی هیچی رو ندارم
حتی خودم
دلم میخواد فقط برم بشینم پشت پنجره و ب آسمون ابری ک ازش نه برف می باره نه بارون خیره شم...
و شکیلا گوش بدم... واصلا سکوت گوش بدم...
فقط میخوام یک لحظه نباشم
دست هایش چه عجیبند ، اصلا خودشان یک پا جادو گرند!
بی آنکه حتی بفهمی پشت گردنت ، جلوی چشمانت ، راه دهانت را می بندد
و تو باز هم بی آنکه حتی بخواهی تسلیم می شوی....او با دست هایش هی می رود جلوتر ، می رود بالا....بالاتر....
دست هایش جاد. گرند! لامصب متن را بالا کشید!