سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت
سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

توضیحات ندارد.

فیلم

امروز فیلم catch me if you can رو دیدم. انصافا ارزش دیدن و بیشتر از یک بار دیدن رو داره.

جدای از واقعی بودن داستان و هوش خارق العاده شخصیت فیلم، باور داشتن و البته کمی خُل بودن هم :)

من همیشه دوست داشتم در قالب یک نقشی خلاف شخصیت خودم فرو برم.

یعنی کسی که کم حرف نیست، خجالتی نیست، نظر دیگران و تاییدشون براش مهم نیست، کاری که فقط احساس کنه درسته رو در چشم بر هم زدن عملی کنه، بی اینکه دست پاچه باشه.



فوق العاده بود!

مشکلات

گفته بودم که خوندن وبلاگ قدیمم بهم نشون داد که مشکلاتم همون هایی هستند که بودند.

امروز به خاطر مسائل کاریم مجبور شدم مجدد وارد تلگرام بشم. نمی دونم چرا مدیرمون منو وارد گروه همکاران نمی کنه؟ ناراحت می شم.

اینو می خواستم بگم من معمولا تمرکز و وقت و دقتم به غیر از خودمه.

مثل همه ی آدم های دیگه.

وقتی خودم برای خودم باشم حالم خوبه، دور از همه یا با همه.

وقتی برای اهدافم فکر و برنامه ریزی می کنم.

حالم اون وقت ها خوبه، به دور از هر برچسبی.





امروز اقای سبیلیو اومد دم کلاسم گفت بچه هاتون خیلی نق نقو هستند، بهشون رو دادی.

گفتم این حرفها چیه؟ بچه ی کلاس اولی رو چکار کنم؟

انقدر درست عمل کردم که بچه هام دوست ندارن روز چهارشنبه برن خونه و می گن خانم کاش فردا هم مدرسه بود.

حالا رو ندم که از خودم فراری شون بدم؟


چسبنده

از آن زمان ها تا کنون

یعنی سال ۸۸-۸۹ که کامپیوتر خریدیم و برای اولین بار به دنیای مجازی پا گذاشتم دیگر نتوانستم ترکش کنم

گاهی ازش خسته و متنفر می شدم، گاهی پناه ِ دل تنگی ها و حرف های نگفته ام می شد.

اول وبلاگ بود بعد وایبر و بعد تلگرام و اینستا.

خدا رو شکر تونستم دو سالی در اینستا دیگر فعالیت نداشته باشم 

وایبر هم که به رخمت خدا رفت

مانده تلگرام.

باید بگویم 70℅ ازش بدم می آید

با این همه خدمتی که بهم می کند، به خدمتش نیز در آمدم متقابلا.

امروز در دفتر یکی از بچه ها یادداشت گذاشتم که تلگرامم دچار مشکل شده و تا مدتی حضور ندارم و بهم زنگ بزنند. فعلا که کسی تماس نگرفته و این تاریخ نجومی است که من گوشی را به حالت پرواز در نیاورده ام.


دیگر هرگز از تو رها نمی شوم مجاز آباد.

بازگشت

باید بگویم اگر تلگرام را حذف نمی کردم این طرف ها پیدایم نمی شد

مثل همه ی کسانی که رفته اند.

راستش وقتی شروع کردم به خواندن از حدود هفت سال پیش تا امروز دیدم  فرق چندانی هم نکرده ام. مشکلاتم درست همان مشکلات سابق است. 

فکر می کردم بزرگ شدم اما نشدم.

خیالم آمد حالا که روانشناس شدم و کلی کتاب جور وا جور خواندم، آدم های بیشتری دیدم، حرف زدم و صحبت شان را شنیده ام، خوانده و نوشته ام، بیشتر فیلم دیده ام، بیشتر موسیقی گوش کرده ام، لابد باید چیزکی در من تغییر کرده باشد.

همه چیز دیفالت مانده.



دوست دارم دیگر تلگرام نداشته باشم و همه اش اینجا بنویسم.