مدتی بود به وبلاگ سر نزده بودم، اسم رمز و همه چی رو فراموش کرده بودم.
امروز پنج شنبه است. دلم می خواد بعد از ناهار برم کتابخونه اما تا ظهر بیشتر باز نیست:(
دیشب بعد ازیک گفتگوی تلفنی دل درد شدیدی گرفتم. مشخصا از فشار اعصاب بود. نمی دونم چرا بدنم انقدر مورد حمله های عصبی قرار می گیره. امروز روزه نگرفتم و با احساس گناه بدی از خواب بیدار شدم. گاهی فکر می کنم اگر قدمی می تونستم بردارم در زیباتر کردن دنیا، اون چی بود؟
بهش فکر می کنم و در پست بعدی می گذارم.