از بس درباره مشکلات توی وبلاگم نوشتم وقتی صفحه ی ورود رو باز می کنم ناخودآگاه حس می کنم باید از یه چیزی ناله کنم.
خب:
من چون از سرویس بیرون اومدم، نمی دونستم راننده قراره از اونها کرایه اضافه تر بگیره. فکر کنم خودشونم نمی دونستن. ولی هیچکس اصراری نکرد ختی نظر نداد و حرف هم نزد. تا اینکه راننده اومد در خونه و با بابام صحبت کرده بود که بگید دخترتون برگرده. ولی زهی خیال باطل. با اخلاق گندی که ازش سراغ دارم رفته هزار تا چیز من دراوردی به بقیه از طرف من گفته. شب عید به دوتاشون پیام تبریک دادم به اون یکی ندادم ؤ اصلا نمی خوام اسمشو بیارم. بعد گفتم چی شد من رفتم گفت راننده کرایه رو زیاد تر کرد. من گفتم واقعا ناراحتم و نمی دونستم و لطف کن شماره کارتت رو بده تا بابت هزینه ی اضافه ای که میدی بهت پرداخت کنم. گفت نه اصلا این حرفا رو نزن. گفتم نه بگو منتظرم و من اصلا راضی نیستم که شما هزینه کنید. فقط پیاممو خوند و چند روزه بی جواب گذاشته. به دومی هم گفتم گفت نه، بعد که اصرار کردم اونم ignoreکرد. خیلی ناراحتم ازشون اما کاری هم نمی تونم بکنم. اینکه دلت بخواد مشکلاتت رو حل کنی ولی نتونی یاراه بهت ندن خیلی سخته. خدایا در این شب عزیز تو شاهد باش که من از صمیم قلب دوست داشتم این جریانات به خوبی تموم شه ولی نشد. اگر حقی به گردن منه خودت حلال کن.
مسئول حل تمام مشکلات دنیاشمانیستیدبه گلنوشت عشق من سربزنید