سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت
سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

توضیحات ندارد.

می گذرونیم

می گذرونیم دیگه...

صبح ک از خواب پا می شیم تصمیم می گیریم ک امروز دیگه نهایت استفاده رو از 24ساعت وقتی ک خداوند بهمون عطا کرده رو ببریم

بعد از خوردن صبحانه می ریم ک درس بخونیم...این شکلی:     ...

و بعد ب خودمون میاییم می بینیم eeeeeee!!!!!الآن ک ظهره

و ما هیچ درسی نخوندیم!

(بگم این چند روز خواهرم اومده کارها رو ایشون زحمت می کشه!!!)Smiley

و ما هم کماکان ول ولی می چرخیمممم!!!

و بعد میاییم نت... البته بگم ک من همیشه دلم می خواست ک ای کاش می تونستم وب نویسی رو تعطیل کنم اما نمی شه ک نمیشه نمی دونم چرا؟*

و این میشه که شب فرا میرسه وماهنوز مشغول جمع آوری جزوات جدیدمان هستیم...یعنی هستن اما ....ب چشم ما نمیان

و سریال "وضعیت سفید"Smiley   شروع میشه و منم ک عاشق شخصیت امیرم!!!

وبعد ما می خوابیم و اما هنوز....

در این اندیشه ایم ک چگونه صبح شب شد؟!؟!؟!؟!؟

آخه 24 ساعت ب این زودیــــــــــــــــــــــــــ؟...

برلب جوی نشین و گذر عمر ببین......

بله

توهم!

سلام ب روی ماه همگی!

نمی دونم براتون چقدر پیش اومده یا اصلا تا حالا شده ک بخواین از این زمونه فرار کنین برین یه جایی ک هیچی نباشه...یه در و چندتا دیوار..وقتی در رو باز می کنین اولش یه نسیم ملایم می خوره به صورتتون و بعد چشم هاتون رو ک باز می کنین باورتون نمیشه...یه زمین چمن یه برکه ی آب...و دورتر ها کوه های پوشیده از برف و در دامنه هاش یه جنگل خوشگل...

صدای اردکها میاد ک "کواک" کواک کنان دارن شنا می کنن...سرتون می چرخونین می بینین به به عجب آسمون صافی...ولی ابرهای تکه تکه مث پنبه هم جای جای آسمون دیده میشه...صدای پرنده ها...و بوی نم بارون!

وزیباتر اینکه اینجا فقط برای شما ساخته شده...

حتی یک روز حتی یک ساعت هم بشه واقعا یه همچین جایی رفت برای آدم های دل مرده ای از جمله خودم بسی ارزشمنده!

یه جایی شبیه بهشت..اما نه به بزرگی اونجا...ونه بدون هیچ فرشته و آدمیزادی...

"روح انسان همواره محتاج فرصت هایی است که در آن هیچ کس نباشد.دکتر شریعتی"