سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت
سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

توضیحات ندارد.

آقای همکار

امروز رفتیم مدرسه دوستم، اونجا جلسه بود. دوستم هم مجرده.

من کلا فکر می کنم همه از من زیباتر و شایسته ترند.

با اینکه خیلی ها می گن تو خودت رو باختی، اصلا اینطور نیستی، اعتماد به نفست به کمه و فلان و بهمان.

به هر حال، دیدم آقای همکاررخیلی به دوستم نگاه می کنه، باهاش حرف می زنه، البته نه خیلی ولی خب حرف زدن با هم. دوستم می دونه من حواسم پیش همکارمه، قبلا اینا رو بهش گفتم.

خیلی حرص می خورم، خیلی خره.

چقدر بده این بلاتکلیفی، یک بام و دو هوایی، حتی تا آخرش رفتم. گفتم ممکنه همین روزها آقای همکار بهم بگه شماره دوست تون رو می تونم داشته باشم؟

حتی عروسی کنن بعد منو دعوت کنن و اوووووه!

ؤ بعد تو لک رفتم. 

فریاد از عشق های یک طرفه


نظرات 2 + ارسال نظر
اسکریپتیز یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 03:48 ب.ظ https://scriptiz.ir

سلام عجب وبلاگی
دوست داری سال جدید رو با یک سایت جدید شروع کنی پس از آموزش ها و ابزار های ما استفاده کن.
www.scriptiz.ir

میم یکشنبه 5 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 07:36 ب.ظ http://baghegolabi.blogsky .com

شاید خواسته تو رو حساس کنه یا مثلا یکاری کنه توجه کنی حسودی کنی یه همچین چیزی البته من زیاد از این چیزا سر در نمیارم ولی خداکنه اینجوری بوده باشه

اگه اینجوری باشه که قطعا مرض دارن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد