سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت
سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

توضیحات ندارد.

کلاس

امروز دوباره برامون کلاس گذاشتن، نمی رم.

دانشگاه ِ دور، تنهایی و این راه ...

فریبا اگر بود می گفت کاری نداله بابا، بپر تو ماشین فلان جا پیاده شو، از اونجا برو سر فلان میدون سوار تاکسی شو دوباره فلان جا پیاذه شو و تموم. رسیدی کاری نداره که!

از نظر اون و ذهنش معمولا این چیزها کاری نداره، ولی برای من کلی کاره !

همینه که اون الان شده نورچشمی مدرسه شون و مدیرشون  کلی بهش بها می ده، بعد از ظهر ها این ور و اون ور کلاس می ره. دختران روستا واقعا دختران زرنگی هستن.

نظرات 1 + ارسال نظر
mehdi پنج‌شنبه 2 اسفند‌ماه سال 1397 ساعت 10:00 ق.ظ http://pouch.blogsky.com

به رسم اتفاق به خانه شما سر زدم .
موفق و پیروز باشید

خوش اومدین
لطف کردید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد