سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت
سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

سکـــــــــــــــــــــــــــــــوت

توضیحات ندارد.

دیدار

هرگز به دست اش ساعت نمی بست

روزی از او پرسیدم

پس چگونه است

که همیشه سر ساعت به وعده می آیی؟

گفت:

ساعت را از خورشید می پرسم

پرسیدم

روزهای بارانی چطور؟

گفت:

روزهای بارانی

همه‌ی ساعت ها ساعت عشق است!

- راست می گفت

یادم آمد که روزهای بارانی

او همیشه خیس بود-

 

 

از :واهه 
نظرات 3 + ارسال نظر
مهدی جمعه 5 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 06:49 ب.ظ

سلام
در آسمانها چطوریه؟
یه کم بیشتر دربارش بنویس

سلام
زندگی
فدای تو بشم
چشم داداش گلم

masoud شنبه 6 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 09:13 ق.ظ

salam
khobi elham???
bebashid k kam miam haaaa
vali faramushet nakardam
;)
kheili ghashang neveshtiaaaaaaa
rasti khobi khodet?
asan chikara mikoni/ha?

سلام
مشعودی
چند وقته ی چیزیته
دوباره زدی تو جاده خاکی؟؟؟
به قول خودت که همیشه شاده شاده شاد زندگی کن
و شادباش

عاشقانه های آدم برفی یکشنبه 7 خرداد‌ماه سال 1391 ساعت 05:12 ب.ظ http://adambarffi.blogsky.com

تامل برانگیز ودلنشین بود

هرچند درشهر آهن احساس کم می فروشند
بگذارجاری بمانم تالحظه ای که عشق دارم

سلام

سلام
شعر شما هم زیبا بود
ممنون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد