قاصدک! هان، چه خبر آوردی؟
از کجا، وز که خبر آوردی؟
خوشخبر باشی، اما، اما
گردِ بام و درِ من
بیثمر میگردی.
انتظار خبری نیست مرا
نه ز یاری نه ز دیّار و دیاری - باری،
برو آنجا که بود چشمی و گوشی با کس،
برو آنجا که ترا منتظرند.
قاصدک!
در دل من همه کورند و کرند.
دست بردار ازین